لبخند ستاره

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از درد توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده  از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم ز آلودگی‌ها کرده پاک
ای تپش‌های دل سوزان من
آتشی در سایه‌ی مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه‌ها پربارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست


 
 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 10 / 5برچسب:,ساعت 15:29 توسط m@ry| |

 

گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر

باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

 امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم 

شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 9 / 5برچسب:,ساعت 19:32 توسط m@ry| |

بیخودی پرسه زدیم ، صبحمان شب بشود ، بیخودی حرص زدیم ،

 

سهممان کم نشود ، ما خدا را با خود سر دعوا بردیم وقسمها خوردیم ،

 

ما به هم بد کردیم ، ما به هم بد گفتیم ، ماحقیقتها را زیرپا له کردیم و

 

چقدر حض کردیم که زرنگی کردیم ، روی هرحادثه ای حرفی از

 

پول زدیم ، از شما می پرسم : ما که را گول زدیم؟     

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 9 / 5برچسب:,ساعت 19:30 توسط m@ry| |

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم

گفت: فقط بیمارستان خصوصی.

مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 9 / 5برچسب:,ساعت 19:15 توسط m@ry| |


Power By: LoxBlog.Com